فرشته زمستونی ما نادیافرشته زمستونی ما نادیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

❤نادیا و نلیا تمام هستی ما❤

تولد ۳ سالگی نلیا جوووون

نلیای عزیزم شمع ۳ سالگیش رو فوت کرد و وارد ۴سال شد....هوووورررراااا تولد قشنگت رو توی  خونه گرفتیم....دوستای مهد کودک رو دعوت کردیم و همینطور خواهر و برادر دایی آرمین....و عمو بهرام که از هند اومده بود و همون شب هم پرواز داشت... خیلی خوب بود و کلی بهتون خوش گذشت... عکسها تو ادامه مطلب   بقیه عکسهای  تولد نلیا جووون...     عمو بهرام.بامس و ممس     اینم هدیه تولد عمو بهرام برای نادیا و نلیا .... تولدت مبارک عششششقم ...
11 آذر 1393

شمال،سری دوم

مهر ماه.....این بار تصمیم گرفتیم با عمو آرمین و مامان و باباش بریم شمال...به چمستان و محمود آباد رفتیم هم برای گردش و هم دیدن ویلاهای اونجا... ایندفعه خیلی عالی بود چون نلیا و نادیا  جفتشون باهامون بودن. ...   دریای زیبای  محمود آباد           پارک جنگلی سیسنگان     یه رستوران ساحلی خیلی زیبا     ساحل رستوران  شهر بازی  رامسر   چرخ و فلک خیلی باحال که از بالا نمای دریا رو میدیدیم...عااالی بود   نادیا و نلیا که عشق باد خوردن داشتن. ...
11 آذر 1393

شمال.شهریور 93

عمو آرمین که از امریکا اومد تصمیم گرفتیم بریم شمال با پسر دایی های بابا و خانواده هاشون البته ما نلیا رو نبردیم چون ترسیدیم اونجا بهانه گیری کنه...ببخشید دخملی روز اول ظهر رسیدیم انزلی و مثل همیشه رفتیم مجتمع صدف...توی دریا کلی شنا کردیم و  شام هم جوجه درست کردیم و توی حیاط مجتمع جای مخصوص غدا خوردن و رو به دریا داره که رفتیم اونجا... صبح بعد راه افتادیم به سمت آستارا یه اونجا ساعت حدو 4به یه پارک جنگلی رفتیم  و ساعت طرفای 6:30 اینا که خواستیم راه بیافتیم هوا تاریک شد ما هم سه تا ماشین بودیم و توی پارک گم شدیم حدود 2 ساعت تو تاریکی مطلق رانندگی کردیم یه بار جاده رو اشتباه رفتیم و جاده اصلی رو رد کردیم  و دوباره برگ...
11 آذر 1393

سلام با تاخییییر...

سلام دوستای عزیزم. .... ممنون از همتون که تو این مدت بهم سر میزدید. ..منم امروز اراده کردم و اومدم اینجا....دلم براتون تنگ شد و عکس فرشته هاتونو اومدم دیدم...واااای بعد یه مدت که ندیدمشون چقدر بزرگ شدنشون مشخصه. .... خب فک میکنم از ماه امرداد نیومدم اینجا...یعنی حدود 4 ماه شکر خدا تو این مدت همه چی روبراه بود...عمو ارمین (دوست بچگیای بابا) از امریکا اومد و حدود 2 ماه و نیم ایران بود...کلی باهم شمال و این ور و اونور رفتیم..... نادیا و نلیا جون هم دیگه خانوم شدن....تو مهد نادیا کلاس آمادگی و نلیا کلاس هورشت هست....نلیا تازه رفت تو 4 سال ولی هنوزم انگشت میخوره و به پتوی کوچولوش وابستس...       ...
11 آذر 1393

بدون عنوان

  دخملای نازم مامان تنبلتون اومد پست بزاره ... ..میخوام یه کوچولو از اتفاقا تو مدتی که نبودم رو بگم....اول اینکه تو تیر ماه ۹۳ خاله دیناز نامزد کرد.... دیناز و آرمین جان نامزدیتون مبارک...بعد از اون همگی رفتیم میبد مزرعه کلانتر برای مراسم پنجی ...هر جمعه هم که مثل هر سال میریم کوشک و استخرش  ...عکس از نادیا و نلیا جون در مزرا   ...
5 مرداد 1393

۱۰تیر...جشن تیرگان

مبارک باد آیین پیشینیان...سرلوح و سنبل ایرانیان...جام جم از بزم آرش گرفته تا قبله زرتشت...از عدالت کوروش گرفته تا سخاوت داریوش....این است شکوه آریایی....جشن تیرگان خجسته باد   دوستان عزیزم ...جشن تیرگان بر شما گرامی باد    
10 تير 1393

:-)

سلام دوستای گلم ....یه مدت حسابی تنبل شدم و آپ نکردم ولی دیگه تصمیم گرم بیام پست بزارم. ...تو این مدت ک نبودم همه چیز خوب بود.... دلم واستون تنگ میشد واسه همینم میومدم و بهتون سر میزدم ....خیلی ممنون از دوستایی که بهمون سر میزدن و حالمونو پرسیدن...تو این مدت بابایی دو هفته رفت واسه تور و نادیا هم از طرف مهد به پارک و تاتر رفت...   اتفاقای جدید اینکه: نادیا جون دندون دومشم افتاد و دندون جدیدشم در اومد... و دیگه اینکه نلیا جون از ماه اردیبهشت شروع به مهدکودک رفتن کرده... جمعه ی گذشته گهنبار کوه دماوند بود...ما هم با عمه و نگین و مامانی و ممس با ماشین خودمون رفتیم دماوند....بعد از تموم شدن مراسم راه افتادیم به سمت شم...
7 خرداد 1393

پارک...

آخرین جمعه فروردین 93 رفتیم یه پارک نزدیک میدون آزادی که هم پارک بود هم شهربازی داشت و هم دریاچه قایق سواری...(دوستی اطلاع دادن اسمش پارک المهدی هست) خیلی خوش گذشت...و چون نزدیک فرودگاه بود گاهی هواپیما هم از فاصه کم رد میشد     بقیه عکسها تو ادامه.... دریاچه قایق سواری...نلیا خانوم که خیلی این روزا تخس شده خیلی شیک میخواست از قایق پیاده بشه...و ما هم گفتیم میافتی تو آب میخوای بری؟ و اونم میگفت آره و پاشو بلند میکرد که از قایق بزاره بیرون                         the end ...
13 ارديبهشت 1393

جشن اردیبهشتگان

روز سوم هر ماه زرتشتی اردیبهشت نام دارد...وقتی زمان به این روز در ماه اردیبهشت میرسد یعنی وقتی نام روز و ماه یکی میشود....جشن اردیبهشت گان نام میگیرد.....در این جشن زرتشتیان به ستایش اهورامزدا و این امشاسپند مشغول میشوند....به معابد رفته و ستایش و نیایش میکنند و گاهی هم نذری میدهند...اردیبهشت یا اشه وهیشتا به معنی بهترین راستی و پاکی میباشد....  جشن اردیبهشتگان سال 93... بچه های مهد رو به معبد بردند....ما هم خودمون با نادیا و نلیا رفتیم معبد چون سال مادربزرگ بابایی بود و از صبح زودتر رفتیم اونجا...وقتی بچه های مهد اومدن نادیا و نلیا هم با اونها بودند و رفتن پای پیر دعا خوندن...بعدش هم آش و سیرگ نذری خوردن و بعدش برگشتن مهد و نادیا...
2 ارديبهشت 1393