فرشته زمستونی ما نادیافرشته زمستونی ما نادیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

❤نادیا و نلیا تمام هستی ما❤

تولد 2 سالگی...

دختر عزیزم 2 ساله شد... تولد قشنگش رو تو سالن مارکار جشن میگیریم با حضور 150 مهمان... روز قبل من و بابا با عمو جمشید و بابا بزرگ و فرشاد برای تزیین سالن رفتیم خیلی قشنگ شده بود... روز 1 بهمن تولدت رو جشن گرفتیم چون جمعه بود...ولی تولد تو 3 بهمنه.. یه کیک 3 طبقه برات سفارش دادیم... برای شام هم عرکی و ساندویچ کالباس دادیم...   تو هم تو مهمونی کمی رقصیدی ...عزیزم مبارکت باشه           موش موشکم ٢ ساله شد...آخه نادیا تو سال موش به دنیا اومده.........             ...
4 آبان 1392

تولد 1 سالگی

روز تولدت نزدیک میشد و من ناراحت بودم و گریه میکردم چون مواظبت نبودم و سرما خورده بودی...کاش نبرده بودمت خونه عمه تا از دختر عمه ات واگیر کنی...معذرت میخوام ......به هر حال واسه تزیین سالن رفتیم حدود 100 تا مهمون داری عزیزم...   اینم کارت دعوت تولدته اینم یه کیک خوشمزه...                      و اینم عکس خوشکل خودت...                                  &...
4 آبان 1392

جشن تولد نادیا جان...

روز سه شنبه که روز تولد نادیا جون بود جایی دعوت بودیم برای همین تولد نادیا رو روز پنجشنبه 5 بهمن جشن گرفتیم ... تصمیم گرفتیم کیک تصویری برای نادیا جون سفارش بدیم برای همین منم نشستم و کنار عکس نادیا شخصیت های کارتون باب اسفنجی رو گذاشتم که کارتون مورد علاقه نادیا و البته خودمم هست بعد هم دادیم کافه قتادی لرد که قنادی ارامنه هست و شیرینیاش خوشمزه هستن ...روزی که رفتیم سفارش بدیم هم خانم (مریم امیر جلالی)بازیگر رو اونجا دیدیم که نشسته بود و با چند نفر صحبت میکرد... خلاصه اونروز رفتیم واسه نادیا کادو هم خریدیم و برگشتیم پیش نادیا که خونه مامانی بود... روز پنجشنبه هم بابایی کیک رو گرفت و برگشت خونه بعدشم مواد پیتزا آماده کردیم و توی 2 ت...
4 آبان 1392

جشن تولد نادیا...همراه با عکس...

                                                          برای دیدن عکسها و مطالب به ادامه مطلب بروید...   یه تولد کوچولو و خودمونی برای نادیا جون گرفتیم...بابایی زنگ زد و گفت مادربزرگ را هم از خونش برای تولد میاره...   این عکس نادیای 3 ساله و نلیای 2 ماه و 14 روزه مامانی صبح خونه رو تزیین کرده بود.. من و خاله ه...
4 آبان 1392
14557 0 20 ادامه مطلب

عکسهای آغاز 4 سالگی نادیا

  دختر عزیزم...امروز صبح ساعت9:5 دقیقه تو  وارد چهارمین سال زندگیت شدی...مبارکت باشه عشق من... اولین روزی که فرشته ی زمستونی من به این دنیا اومد...         و 3 سال گذشت... امروز صبح بالاخره بعد از حدود 2 هفته که مریض بود رفت مهد کودک و یه جعبه شکلات به مناسبت تولدش برای دوستاش برد.  وقتی نادیا به مهد رفت مامانی و خاله جووون به خونمون اومدن و من وخاله جون رفتیم تا برای نادیا کادو بخریم... ساعت 12 به خونه اومدیم و نادیا هم ساعت 12:10 از مهد به خونه برگشت ... و خونه رو تزیین شده دید و خیلی خوشحال شد و ذوق کرد... و قبل از شروع جشن تولد کوچیکش این عکسها رو گرفتیم.....
4 آبان 1392

داستان تولد فرشته ی ما...

شادترین ترانه ها... زیبا ترین خاطره ها... بهترین آرزوها... همه تقدیم تو باد...     داستان تولد فرشته ی ما... 3 سال پیش تو همچین روزی دل فرشته ها گرفته بود...موقع خداحافظی با بهترین فرشته خدا بود...یه فرشته ی دوست داشتنی داشت از بینشون میرفت...میخواست بیاد روی زمین تا بشه بهترین...خدا به فرشته ها گفت :اشک نریزیدفرشته های مهربون.برید و برای دوستتون هدیه ای بیارید...فرشته ها رفتن و با قشنگترین هدیه ها برگشتن..موقع خدا حافظی رسیده بود...ساعت 9 صبح به وقت زمین بود..فرشته ها هر کدوم بوسه ای به فرشته ی منتخب زدن و هدیه هاشونو بهش تقدیم کردن...  عشق به خدا...&n...
4 آبان 1392
1