سلام با تاخییییر...
سلام دوستای عزیزم.....
ممنون از همتون که تو این مدت بهم سر میزدید...منم امروز اراده کردم و اومدم اینجا....دلم براتون تنگ شد و عکس فرشته هاتونو اومدم دیدم...واااای بعد یه مدت که ندیدمشون چقدر بزرگ شدنشون مشخصه.....
خب فک میکنم از ماه امرداد نیومدم اینجا...یعنی حدود 4 ماه
شکر خدا تو این مدت همه چی روبراه بود...عمو ارمین (دوست بچگیای بابا) از امریکا اومد و حدود 2 ماه و نیم ایران بود...کلی باهم شمال و این ور و اونور رفتیم.....
نادیا و نلیا جون هم دیگه خانوم شدن....تو مهد نادیا کلاس آمادگی و نلیا کلاس هورشت هست....نلیا تازه رفت تو 4 سال ولی هنوزم انگشت میخوره و به پتوی کوچولوش وابستس...
تابستان ۹۳ یزد، زیارت پیر نارکی، با تور کانون دانشجویان رفتیم و فقط نادیا رو بردیم، چون اونجا خیلی گرمه...
نادیا و نلیا آماده برای عروسی رفتن...
یه شب خوب و دورهمی تو خونمون...
تابستون و کوشک و استخر و آب بازی...