فرشته زمستونی ما نادیافرشته زمستونی ما نادیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

❤نادیا و نلیا تمام هستی ما❤

۱۰تیر...جشن تیرگان

مبارک باد آیین پیشینیان...سرلوح و سنبل ایرانیان...جام جم از بزم آرش گرفته تا قبله زرتشت...از عدالت کوروش گرفته تا سخاوت داریوش....این است شکوه آریایی....جشن تیرگان خجسته باد   دوستان عزیزم ...جشن تیرگان بر شما گرامی باد    
10 تير 1393

:-)

سلام دوستای گلم ....یه مدت حسابی تنبل شدم و آپ نکردم ولی دیگه تصمیم گرم بیام پست بزارم. ...تو این مدت ک نبودم همه چیز خوب بود.... دلم واستون تنگ میشد واسه همینم میومدم و بهتون سر میزدم ....خیلی ممنون از دوستایی که بهمون سر میزدن و حالمونو پرسیدن...تو این مدت بابایی دو هفته رفت واسه تور و نادیا هم از طرف مهد به پارک و تاتر رفت...   اتفاقای جدید اینکه: نادیا جون دندون دومشم افتاد و دندون جدیدشم در اومد... و دیگه اینکه نلیا جون از ماه اردیبهشت شروع به مهدکودک رفتن کرده... جمعه ی گذشته گهنبار کوه دماوند بود...ما هم با عمه و نگین و مامانی و ممس با ماشین خودمون رفتیم دماوند....بعد از تموم شدن مراسم راه افتادیم به سمت شم...
7 خرداد 1393

پارک...

آخرین جمعه فروردین 93 رفتیم یه پارک نزدیک میدون آزادی که هم پارک بود هم شهربازی داشت و هم دریاچه قایق سواری...(دوستی اطلاع دادن اسمش پارک المهدی هست) خیلی خوش گذشت...و چون نزدیک فرودگاه بود گاهی هواپیما هم از فاصه کم رد میشد     بقیه عکسها تو ادامه.... دریاچه قایق سواری...نلیا خانوم که خیلی این روزا تخس شده خیلی شیک میخواست از قایق پیاده بشه...و ما هم گفتیم میافتی تو آب میخوای بری؟ و اونم میگفت آره و پاشو بلند میکرد که از قایق بزاره بیرون                         the end ...
13 ارديبهشت 1393

جشن اردیبهشتگان

روز سوم هر ماه زرتشتی اردیبهشت نام دارد...وقتی زمان به این روز در ماه اردیبهشت میرسد یعنی وقتی نام روز و ماه یکی میشود....جشن اردیبهشت گان نام میگیرد.....در این جشن زرتشتیان به ستایش اهورامزدا و این امشاسپند مشغول میشوند....به معابد رفته و ستایش و نیایش میکنند و گاهی هم نذری میدهند...اردیبهشت یا اشه وهیشتا به معنی بهترین راستی و پاکی میباشد....  جشن اردیبهشتگان سال 93... بچه های مهد رو به معبد بردند....ما هم خودمون با نادیا و نلیا رفتیم معبد چون سال مادربزرگ بابایی بود و از صبح زودتر رفتیم اونجا...وقتی بچه های مهد اومدن نادیا و نلیا هم با اونها بودند و رفتن پای پیر دعا خوندن...بعدش هم آش و سیرگ نذری خوردن و بعدش برگشتن مهد و نادیا...
2 ارديبهشت 1393

اولین دندان دائمی نادیا جون

                           چند روز قبل تعطیلات نوروز 93متوجه شدیم دندون جلو پایین نادیا جون لق شده و دندون دیگه ای پشتش در اومده...خلاصه برای نادیا جون قصه ای راجع به این اتفاق گفتم و اونم خیلی خوشحال شد که چون داره بزرگ میشه دندون جدید در آورده و دندون قبلیش داره میافته... و به همه میگفت من دارم بزرگ میشم خلاصه نادیا جون تعطیلات رو با دندون لقش گذروند و چند رو بعد از تعطیلات دندونش دیگه کاملا لق بود و مامانی هم دندون نادیا رو براش کند... حالا نادیا جون منتظره تا دندوش جدیدش بیاد جای دندون قبلی و اولین ...
23 فروردين 1393

تعطیلات نوروز 93 و 13 بدر...

امسال عید هم تهران بودیم... جای همه کسایی که سفر بودن خالی بود....تهران شده بود بهشت...خلوت و آروم و بدون ترافیک و از همه مهمتر هوای عااااالی ...هوا اونقدر تمیزو خوب بود که آدم تازه میفهمید نفس کشیدن یعنی چی...خونه و ساختمونای تهران رو واضح میشد دید و هیچ دودی نبود...   چند روز قبل سال نو گلهای خوشکلی توی حوض کوچیکمون که بی استفاده بود کاشتیم که خیلی خوشکل شده بود 6 فروردین زادروز پیامبر آریایی اشوزرتشت بود...   چند روز اول تعطیلات به دید و بازدید گذشت و چند روز دیگش هم به تفریح و صبح ها هم به خواب خوب یه روز صبح هم نادیا خانوم هوس تبلت کرد و از اونجا سر تبلت بیچاره ی بنده بین نادیا و نلیا جنگ جهانی میشد تصمیم گرفتیم...
18 فروردين 1393