فرشته زمستونی ما نادیافرشته زمستونی ما نادیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

❤نادیا و نلیا تمام هستی ما❤

شب چله

امسال شب چله، مامانی ، ممس و عمه و خونواده دایی آرمین رو دعوت کرد ، البته چون خونش کوچیک بود و ما هم حدود بیست نفر بودیم همه اومدن خونه ما«خونه خیابون ویلا» همگی دور هم جمع بودیم و خیلی خوش گذشت. تا ساعت ۱۲:۳۰مهمون داشتیم، بعد شنا دخملیا رفتین لالا و دایی آرمین هم بعد از اینکه خونواده شو رسوند خونه با خاله دیناز برگشت پیش ما و تا ساعت ۲صبح با هم بودیم...   زمستون قشنگ و شاد و خاطره انگیز برای همه آرزو دارم...   اینها هم عکسهای جشن چله مهد کودک هست و تزییناتی که من برای سفرشون بردم..نادیا جون آمادگی هست و چیدن سفره به عهده مامانای آمادگی :- ...
3 دی 1393

سرزمین عجایب

جمعه تصمیم گرفتیم بریم سرزمین عجایب....نلیا عکس پارسال خودش رو با آدم عروسکی پوش و سبز رنگ اونجا میدید و هر رووووز سر ما رو میخورد و میگفت . میخوام برم پیش سبزی...عمه و نگین هم باهامون اومدن....   و بالاخره نلیا به سبزی رسید....       اینم از این عکسا که مد شده میگیرن...خخخ سلفی من و شوهرم همین الان یهویییی :-   ...
19 آذر 1393

تولد ۳ سالگی نلیا جوووون

نلیای عزیزم شمع ۳ سالگیش رو فوت کرد و وارد ۴سال شد....هوووورررراااا تولد قشنگت رو توی  خونه گرفتیم....دوستای مهد کودک رو دعوت کردیم و همینطور خواهر و برادر دایی آرمین....و عمو بهرام که از هند اومده بود و همون شب هم پرواز داشت... خیلی خوب بود و کلی بهتون خوش گذشت... عکسها تو ادامه مطلب   بقیه عکسهای  تولد نلیا جووون...     عمو بهرام.بامس و ممس     اینم هدیه تولد عمو بهرام برای نادیا و نلیا .... تولدت مبارک عششششقم ...
11 آذر 1393

شمال،سری دوم

مهر ماه.....این بار تصمیم گرفتیم با عمو آرمین و مامان و باباش بریم شمال...به چمستان و محمود آباد رفتیم هم برای گردش و هم دیدن ویلاهای اونجا... ایندفعه خیلی عالی بود چون نلیا و نادیا  جفتشون باهامون بودن. ...   دریای زیبای  محمود آباد           پارک جنگلی سیسنگان     یه رستوران ساحلی خیلی زیبا     ساحل رستوران  شهر بازی  رامسر   چرخ و فلک خیلی باحال که از بالا نمای دریا رو میدیدیم...عااالی بود   نادیا و نلیا که عشق باد خوردن داشتن. ...
11 آذر 1393

شمال.شهریور 93

عمو آرمین که از امریکا اومد تصمیم گرفتیم بریم شمال با پسر دایی های بابا و خانواده هاشون البته ما نلیا رو نبردیم چون ترسیدیم اونجا بهانه گیری کنه...ببخشید دخملی روز اول ظهر رسیدیم انزلی و مثل همیشه رفتیم مجتمع صدف...توی دریا کلی شنا کردیم و  شام هم جوجه درست کردیم و توی حیاط مجتمع جای مخصوص غدا خوردن و رو به دریا داره که رفتیم اونجا... صبح بعد راه افتادیم به سمت آستارا یه اونجا ساعت حدو 4به یه پارک جنگلی رفتیم  و ساعت طرفای 6:30 اینا که خواستیم راه بیافتیم هوا تاریک شد ما هم سه تا ماشین بودیم و توی پارک گم شدیم حدود 2 ساعت تو تاریکی مطلق رانندگی کردیم یه بار جاده رو اشتباه رفتیم و جاده اصلی رو رد کردیم  و دوباره برگ...
11 آذر 1393

سلام با تاخییییر...

سلام دوستای عزیزم. .... ممنون از همتون که تو این مدت بهم سر میزدید. ..منم امروز اراده کردم و اومدم اینجا....دلم براتون تنگ شد و عکس فرشته هاتونو اومدم دیدم...واااای بعد یه مدت که ندیدمشون چقدر بزرگ شدنشون مشخصه. .... خب فک میکنم از ماه امرداد نیومدم اینجا...یعنی حدود 4 ماه شکر خدا تو این مدت همه چی روبراه بود...عمو ارمین (دوست بچگیای بابا) از امریکا اومد و حدود 2 ماه و نیم ایران بود...کلی باهم شمال و این ور و اونور رفتیم..... نادیا و نلیا جون هم دیگه خانوم شدن....تو مهد نادیا کلاس آمادگی و نلیا کلاس هورشت هست....نلیا تازه رفت تو 4 سال ولی هنوزم انگشت میخوره و به پتوی کوچولوش وابستس...       ...
11 آذر 1393

بدون عنوان

  دخملای نازم مامان تنبلتون اومد پست بزاره ... ..میخوام یه کوچولو از اتفاقا تو مدتی که نبودم رو بگم....اول اینکه تو تیر ماه ۹۳ خاله دیناز نامزد کرد.... دیناز و آرمین جان نامزدیتون مبارک...بعد از اون همگی رفتیم میبد مزرعه کلانتر برای مراسم پنجی ...هر جمعه هم که مثل هر سال میریم کوشک و استخرش  ...عکس از نادیا و نلیا جون در مزرا   ...
5 مرداد 1393