6 ماهگی نلیا جان...
6.......
نلیای من امروز 6 ماهه شدی...19 اردیبهشت 1391و در ورهرام روز....
6 ماه پیش همچین روزی در ساعت 9:35 دقیقه صبح تبدیل به یه فرشته ی زمینی شدی...
عاشقانه دوستت دارم
عزیزم 6 ماه از وجودت در کنار ما گذشت...ممنون که اومدی و زندگی رو شیرینتر از قبل کردی...
پ.ن.
روز 6 ماهگی نلیا ساعت 9:35 دقیقه که لحظه تولدش بود من و بابایی براش یه فشفشه روشن کردیم...نادیا خونه نبود و پیش مامانی بود...
چون نلیا جون یکم حالت سرماخوردگی داشت ترسیدیم واکسنشو بزنیم...صبر کردیم چهارشنبه ببریم مطب دکتر خودش و اگه دیدیم حالش خوبه پنجشنبه ببریم برای واکسن...
صبح رفتیم خونه مامانم و اونجا موندیم و ظهر هم آش نظری شاه ورهرام ایزد رو که آقا رویین تن فرستاده بود خوردیم...حدود ساعت 6 بابایی و عمو بهرام که این روزا همش با هم بیرون میرن از بیرون برگشتن ...آماده شدیم و به زیارت شاه ورهرام ایزد رفتیم...
و بعد از اون رفتیم خونه ی عمو بهرام...و شام هم اونجا مهمون بودیم...
روز خوبی بود ...
عکس ها در ادامه مطلب...
بابایی فشفشه رو براش روشن کرد و منم عکس گرفتم...عزیزکم ورودت به ما 7 زندگی مبارک باشه...
وقتی آماده رفتن به خونه مامانی بودیم دیدیم نلیا جون روی زمین آینه پیدا کرده و داره خودشو توش میبینه ....فدات بشم الهی دختر نازم...
نادیا جون تو حیاط زیارتگاه کنار گلهای زیبا...
نادیا جون کنار درب زیارتگاه...
نلیا و بابایی داخل شاه ورهرام ایزد...
خدا جونم زیارتمون رو قبول کن....