جوجه بازی و گشتی تو حیاط مامانی...
سه شنبه شب5 اردیبهشت...عمو بهزاد از یزد سفارشهای بابایی رو که چند تا جوجه بودن آورد...نادیا خیییییلی از دیدنشون خوشحال شد...10 تا جوجه رسمی و 10 تا بلدرچین...سال پیش هم بابایی چند تا جوجه گرفته بود که الان بزرگ شدن و 2 تا مرغ ازشون موندن...
چهارشنبه بابایی و بابا جون برای جوجه ها لونه توری ساختن که گربه ها و کلاغهای منتظر نگیرنشون... شب هم رفتیم خونه مامان برزگ و بابا بزرگ و بعدشم از پیتزا میخوش تو یوسف آباد پیتزا خریدیم و رفتیم خونه مامانی خوردیم...تا 12:30 اونجا بودیم و بعدشم برگشتیم خونه...
یه چند روزی هست که ابر و بارون و رعد و برق دوباره سراغ آسمونای تهران اومدن... تا هوا خوب میشه باز یه دفعه بارون میاد و سرد میشه....
عکسها در ادامه مطلب...
این از بلدرچین ها که 2 تا دونه تخم هم گزاشته بودن...
نادیا که عاشششق جوجه هاست و تا وقت رفتن ولشون نکرد...
اینم از اولین باری که نلیا جونم جوجه دیده بود...
حالا یه گشتی تو حیاط خونه مامانی بزنیم...
اینم یه شاخه از یکی از درختای توت که به علت سردی هوای امسال تهران هنوز نرسیده...
درخت شاتوت جلو در اتاق که اینم هنوز نرسیده...
این 2 تا عکس کلی از قسمتهایی از حیاط ...
اینم از کارت نامزدی پسر خاله من.. آبتین و فیروزه
مبارک باشههههههه
فعلا بااااااای