فرشته زمستونی ما نادیافرشته زمستونی ما نادیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

❤نادیا و نلیا تمام هستی ما❤

شب چهارشنبه سوری...

1390/12/24 16:37
1,237 بازدید
اشتراک گذاری

روز دوشنبه هوای تهران سرد و ابری بود و برف و بارون بارید و کمی هم نشست...و من تا صبح دعا میکردم ز که سه شنبه هوا خوب باشه آخه چند روزی بود که منتظر چهارشنبه سوری بودیم ...

ziba           

روز سه شنبه به هواشناسی زنگ زدیم و گفت هوا ابری با وزش باد خواهد بودزهوا ابری بود ولی خیلی سرد نبود ...صبح همگی آماده شدیم نادیا رو به مهد بردیم چون اونروز نمایش داشتن . تا رسیدیم عمه و نگین هم رسیدن من و عمه رفتیم داخل و لباس محلی هندی تن نادیا و نگین کردیم (آخه همسری وقتی رفته بود هند برای نادیا و نگین لباس هندی آورده بود)...من و نلیا رفتیم خونه مادرم و اونجا مادرم برای شب که مهمان داشتیم آش رشته میپخت و همسری هم رفت سر کار..ز.داییم مادربزرگم رو آورد پیش ما تا تو خونه تنها نمونه و اونم مثل همیشه با دستای پر اومدز      ساعت ١٢:٢٠ نادیا با سرویس اومد خونه مادرم و کادو هایی که گرفته بود رو نشونمون داد...

نادیا و لباس هندیش

نادیا و کادو هاش

یه هفت سین تزیینی...

هفت سین

و یه پازل برای آموزش رنگهای انگلیسی که البته به نادیا همش رو بلد بود ولی بازم بازش کرد و باهاش بازی کرد.. .

آموزش انگلیسی رنگها

 ziba

بعد از اون حدود ساعت 6 مهمونا شروع به اومدن کردن و نادیا خوشحال شد چون خیلی منتظرشون بودزمردا با هم حرف میزدن وقیلیون میکشیدن زو ما خانوما هم صحبتای زنونه...مادربزرگم قصه ی مشکل گشا خوند زو آجیلشو به مهمونا دادیم چون حیاط خونه مادرم بزرگه اونجا مراسم رو گرفتیم .واسه آتیش بازی چهارشنبه سوری 32 تا مهمون داشتیم...که از دوستای پدرم و همسرم با بچه هاشون و دوست خواهرم با خانوادش بودن و چند تا از همسایه ها ...و 2 تا از دوستای نادیا...پدرم آتیش روشن کرد و همسری هم از ماشین آهنگ گذاشت..ز.

و آتیش بازی شروع شد...  .نادیا تو حیاط پیش باباش بود ولی نلیا که تا اون موقع خواب بود وقت آتیش بازی بیدار شد و نذاشت من برم تو حیاط و منم تو اتاق نگهش داشتم...Smiley baby mother

خلاصه چند ساعتی بازی کردن و رقصیدن و دایره(اربونه) زدن و آهنگ خوندن.ز ..تا بعدش یکی از مهمانها (شیرین خانوم) اومد تو اتاق و نلیا رو نگه داشت و من رفتم تو حیاط...

بعد آش رشته رو میز تو حیاط چیدیم و آش خوردیم... و کم کم مردها بساط کباب رو راه انداختن و بال مرغ کباب کردن و بعد اون رو هم خوردیم...

بعد از اون باز کمی رقصیدیم ززو کم کم مهمونا رفتن و ما هم ساعت 12:30 برگشتیم خونه...

                                            عکسهای چهارشنبه سوری در ادامه مطلب...    

 

چنین گفت اشو زرتشت مهر اسپنتمان:

” که سوزانید بدی را درآتش ، تا ز آتش برون آید نیکی”

پس تو نیز چنین کن

آتیشی که پدرم زحمتشو کشیده بود... 



نادیا و فشفشهز 

رژینا و آریانا دختر عمو هستن...

نادیا و رژینا و آریانا

و آتیشی که سوخت تا تموم بشه چون ما اعتقاد داریم نباید آتیش رو خاموش کرد یا توش آب ریخت...

لیست مهمانها...

 شهرام(خانومش چون باردار بود نیومد)... بهزاد و خانواده...مهران (پسر دایی همسری)با خانواده...رستم و خانواده(خانومش باردار بود ولی اومد)....هرمز و خانواده(برادر رستم)...پریدخت با خانواده(دوست خاله دیناز)...مهشید(همسایه)...شیرین با همسرش(همسایه)...رستم پسردایی همسری...جمشید(دوست همسری)...مازیار و مادرش....و چند نفر دیگه که تنها اومده بودن...

 نلیا جونم این اولین چهارشنبه سوریت بود ایشالا سال دیگه تو هم تو حیاط بازی میکنی چهارشنبه سوری مبارک ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

متین مامی ایلیا
24 اسفند 90 11:33
سلام عزیزم خدا حفظشون کنه عیدتون پیشاپیش مبارک، ایشالا همیشه در کناره گل هاتون خوشبخت و شاد باشید
مامان نازنین جون
24 اسفند 90 12:49
سلام چه چهارشنبه سوری حسابی بوده ما که خونه بودیم بابایی نازنین جون حوصله اینجور کارا رو نداره ما هم شما رو لینکک میکنیم مرسی بابای


عزیزم جای شما سبز بود...ایشالا دلتون شاد باشه...
بابای دوقلوها
24 اسفند 90 17:24
ایشالله همیشه جشن و شادی، دهن ما هم آب افتاد از بس گفتید آش رشته بهار شکست غم در بغض امید است و تجلی گاه مشتاقان . غبار دل را در باران باید شست و صدای جویباران را در وسعت رهایی زمزمه کرد . سال خوبی رو براتون آرزو میکنم
نگار(مامان سام)
24 اسفند 90 22:54
به به حسابی بهتون خوش گذشته.ما که خونمون بودیم نلیا جون اولین چهارشنبه سوریت مبارک نادیا جون چهارشنبه سوری شما هم مبارک ایشالله همیشه همینجوری بهتون خوش بگذره.
مامان کوروش
25 اسفند 90 0:00
سلام عزیزم ممنون که اومدی عجب حیاط بزرگ و با صفایی امیدوارم همیشه اینجوری خوش باشید گلهای قشنگتو ببوس
مامان حنا
25 اسفند 90 5:20
سلام عزیزم خوشحالم که حسابی چهارشنبه سوری به شما و فرشته های نازت خوش گذشته ایشالله همیشه خوبو خوش باشید و سال نوتون رو هم پیشاپیش بهتون تبریک میگم و براتون بهترینها رو آرزو میکنم از طرف من گلای نازتو ببوس و مواظبشون باش
مامان آوین
25 اسفند 90 6:27
جوجه هاتون خیلی خیلی نازن! حستون هم خیلی زیباست. خوشحال می شم به ما هم سر بزنید
بهار(مامانی شهراد)
25 اسفند 90 12:42
سلا م عزیزم مرسی که سر زدی خوشحالم کردی ماشاالله فرشته کوچولوهات خیلی نازنخدا حفظشون کنه لینکت کردم
afshin
26 اسفند 90 0:19
بهترين شادباشهاي مرا پذيرا باشيد , نوروزتان شاد

نوروز ...

یادگار دین زرتشت، مهر کوروش، جام جمشید، تیر آرش، عشق بابک


بر همه ایرانیان فرخنده باد .

اقلام هفت سین باید دارای پنج ویژگی باشند:

1.نام آنها پارسی باشد

2.با حرف سین آغاز شوند

3.دارای ریشه گیاهی باشند

4.خوردنی باشند

5.اسم مرکب نباشند یعنی از واژه های ترکیبی مانند سیرترشی سبزی پلو یا نظایر اینها ساخته نشده باشد.


ممنون از حضورتون...
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
27 اسفند 90 13:18
مبارك باشه همه شادي هاتون. انشااله آتش عشقتون پاينده باشه
پری
14 فروردین 91 20:37
خیییییییییییییییییییییییییییییییلی حال داد...
منو دیناز تونستیم از20تا ترقه 3تاشو بترکونیم
واقعا شب به یاد موندنی بود...ممنون که دعوتمون کردید...


خواهش عزییییزم....
پری
14 فروردین 91 20:48
خیلی خوش گذشت...
تاحالا این قدر چهارشنبه سوری حال نکرده بودم...



بووووس