فرشته زمستونی ما نادیافرشته زمستونی ما نادیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

❤نادیا و نلیا تمام هستی ما❤

مادر...

1390/10/30 12:56
483 بازدید
اشتراک گذاری

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:میگویند فردا مرا به زمین میفرستید من به این کوچکی

و بدون هیچ کمکی چگونه  میتونم برای زندگی به آنجا برم ؟خداوند پاسخ داد:از میان بسیاری از فرشتگان من یکی را بری تو در نظر گرفته ام.او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد.اما کودک هنوز مطمئن نبود که میخواهد برود یا نه.

اینجا در بهشت "من کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینهابرای شادی من کافیست.خداوند لبخند زد:فرشته تو برایت آواز خواهد خواندو هر روز برایت لبخند خواهد زد.تو عشق او را احساس خواهی کردو شاد خواهی شد.کودک ادامه داد:من چطور می تونم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمیدانم؟

خداوند او را نوازش کرد و گفت:فرشته تو زیبا ترین و شیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی را در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد دادکه چگونه صحبت کنی.کودک با ناراحتی گفت:وقتی میخواهم با شما صحبت کنم چه کنم؟

خداوند برای این سوال هم پاسخی داشت:فرشته ات دست هایت را کنار هم میگذارد و به تو یاد میدهد که چگونه دعا کنی.کودک سرش را برگرداند و پرسید:شنیده ام در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند.چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟خدا:فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.

کودک با نگرانی ادامه داد:اما من همیشه به این دلیل که دیگر شما را نمیتوانم ببینم ناراحت خواهم شد.خداوند لبخند زد و گفت:فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت به من را خواهد آموخت.گرچه من همیشه در کنار تو خواهم بود.

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده میشد.کودک میدانست به زودی سفرش آغاز میشود.او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:خدایا!اگر باید همین الان بروم لطفا نام فرشته ام را به من بگویید.خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد:نام فرشته ات اهمیتی ندارد.به راحتی می توانی او

را مادر صدا کنی...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان حنا
1 بهمن 90 13:18
سلام خانومی
چه جالب منم این داستانو توی وبم دارم ولی از خوندنش هیچوقت سیر نمیشم خیلی زیباست ممنونم نادیا چطوره بهتر شد؟؟؟؟؟؟؟؟
نادیا ونلیای عزیزم رو ببوس


درسته داستان قشنگیه...نادیا بهتره ولی هنوز سرفه داره...
ممنون که حالش رو میپرسین