نادیا و رنگ انگشتی...
امروز شنبه 17دی ...
دیشب جمعه ...رفتیم خونه خونه مادربزرگ من...پس از شیطنت ها و عکاسهایی که نادیا با دوربین و گوشی ازمون گرفت و بعد از اون کلی دیگه با نادیا سر و کله زدیم و این عکس رو هم اونجا انداختیم
وقتی به خونه برمیگشتیم تصمیم گرفتیم براش رنگ انگشتی بخریم...
قبلا یه بار این کار رو کرده بودیم ولی فرشته ی من همه جا رو رنگی کرده بود ....و فکر کردیم حالا دیگه نادیا بزرگتر شده و دوباره امتحان کنیم بد نیست(البته بهش نگفتیم براش چی خریدیم وگرنه همونجا تو ماشین کارشو شروع میکرد).
امروز وقتی از مهد برگشت رنگها رو نشونش دادم و از اونجایی که نادیا خوب غذا نمیخوره اشتیاق برای نقاشی کردن باعث شد غذاشو بخوره...و بعد از آخرین قاشق غذا بلافاصله شروع کرد...
بهشونم رحم نمیکرد و کیلویی رنگ برمیداشت....
همینطور که داشت بازی میکرد یک لحظه ازش غافل شدم و ....
وقتی دیدمش که کار از کار گذشته بود....لطف نادیا جونم تنها شامل کمد هایی که روشون نقاشی میکرد نشده بود بلکه لطف ایشون شامل حال موکت اتاقش.شیشه های اتاق.رومبلی .و حتی قالی شده بود...
اون تمام پاهاشو رنگی کرده بود و همه جا راه رفته بود....به طرزی که بردیمش حمام...
و این اثر هنری بود که جیگر طلای من خلق کرد... ومن هم سریع همشونو پاک کردم...
ولی..................
این آخر ماجرا نبود ...وقتی از حمام اومد بیرون و دید هنوز نصف قوطی های رنگ خالی نشده و کمد هم دوباره تمیز شده و جون میده واسه رنگی شدن دوباره دست به کار شد تا سرش کلاه نره و از قافله عقب نمونه....
البته ایندفعه موهاشو بستم تا بازم رنگشون نکنه...و آستیناشو بالا زدم تا کثیف نشن ولی فایده نداشت چون بازم مجبور شدم لباساشو عوض کنم....
واین هم از شاهکار هنری نادیا عسلی..........