سفر بابا و این چند روز
روز شنبه ساعت 4 صبح بابایی با تور رفت ترکیه... بعد از اون هم که به خاطر آلودگی هوای تهران مهد ها و مدارس تعطیل شدن...چند روزه که من به عنوان کاورز تو مهد نادیا کار میکنم که یه دوره 15 روزه هست و به خاطر تعطیلیا منم نرفتم اونجا....
یه شب هم که دیدیم هوس پیتزا کردیم وسایلشو تهیه کردیم و شروع به درست کردنش کردیم...و نلیا جون و نادیا جون هم خیلی دوست داشتن و همه سوسیس کالباساشو خوردن
دیگه کار خاصی نکردیم و به خاطر تاسوعا و عاشورا هم که همه جا تعطیل بود و ما هم تو خونه بودیم ...
و این هم یه عکس از شام غریبان...که وقتی نادیا و نلیا خواب رفتن ,من و مامانی و خاله رفتیم بیرون و توی یه کوچه قشنگ و خلوت شمع روشن کردیم و چند تا جوان دیگه هم این ور و اونور کوچه شمع روشن میکردن....امیدوارم هر کس هر حاجتی داره بهش برسه
چند تا عکس هم هست
نلیا و پیتزا
مثل اینکه خوشش اومد
این هم نادیا خانوم و عروسکای باربی