آخرين هاي سال91 (چند تا دیگه عکس اضافه شد)
روز درختكاري....15 اسفند روز درختكاري هست.ناديا جون همراه بچه هاي مهد روز 16 اسفند به آدريان رفتن و اونجا نهال كاشتن و بهشون يه گلدون گل خوشكل هم هديه دادن ...
روز پنجشنبه صبح كه از خواب بيدار شديم متوجه شديم كه ننه سرما دوباره به شهرمون برگشته و با خودش كلي برف آورده....ناديا جون خيلي خوشحال شد و همش از پنجره بيرون رو نگاه ميكرد و روز جمعه وقتي كه داشتيم به خونه عمميرفتيم تا ناديا با نگين بازي بكنه,توي راه بابايي ماشين رو نگه داشت و من و ناديا رفتيم توي يه پارك و يكم برف بازي كرديم...
و حالا يكم از نليا بگم:نليا جونم از عسل هم شيرين تر شده...و غير از 7 تا دندوني كه داشت 3تاي ديگه هم داره در مياره.شيطونياش خيلي زياد شده
كلماتي كه ميتونه به زبون خودمون تو سن 1 سال و 5 ماه بگه: مهِ مهِ:مامان بهَ بهَ:بابا دَ:دست دودو:جوجو آدو:بگير ادِن:بده موُ:ايناهاش نه.:نه و ميتونه يه بووووس خوشكل صدا دار از راه دور بده
در ضمن امروز 21 اسفند1391 تولد بابا جووون هم هست...تولدت مبارك بابايي
چند تا عكس هم تو ادامه مطلبه...
برف بازی.پنجشنبه .اسفند 91
نادیا و نگین ...به قول نادیا جونم (نگین ِ عمه)
اینم از روز جمعه که بعد 1 هفته رفتیم خونه مامانی و من و بابا دو تا سینی فر پیتزا درست کردیم
اينم از وقتي كه نليا وروجك لوازم آرايشمو كش ميره و ماتيك ميزنه