فرشته زمستونی ما نادیافرشته زمستونی ما نادیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

❤نادیا و نلیا تمام هستی ما❤

یه عالمه عکس....(جدید)

1392/1/10 13:49
1,698 بازدید
اشتراک گذاری

دوستان عزیزم توی این پست عکسهایی که تو این چند روز گرفتم رو میزارم....

راستی میخواستم بگم که این چند روز دوستان همیشگی وبلاگم کم پیدا شدن...ایشالا هر جا که هستین بهتون خوش بگذره...ولی من ترسیدم اگه دیر به دیر پست بزارم یادم بره چی به چی بوده واسه همین پست ها رو پشت سر هم میزارم و کنار عنوانشون مینویسم (جدید).....دوستای گلم امیدوارم همه پست های جدیدم رو بخونین و واسه همشون هم نظر  بزارینچشمک....راستی توی چندتاشون هم از آیینمون توی نوروز واستون نوشتم که مگه دوست داشتین بخونین....لبخند

راستی روز 12 فروردین بابای دخملام با تور مسافرایی که از هند اومدن رفت ایران گردی ...و بعد 2 هفته میاد 2 روز میمونه و دوباره میره تا 2 هفته دیگه ....و بعد 10 روز میمونه و بازم میره تا 2 هفته بعدش

توی این مدت ما میریم پیش مامانم و بعد از تور دومی که میاد دوباره قراره اسباب کشی کنیم ولی ایندفعه میریم درست خونه بقلی مامانی...آخ جووووووون .خونه جدیدمون یه در به حیاط مامانی داره و دیگه همیشه پیش مامانی هستیم...هورررا

3 فروردین...عکس نادیا جون و نلیا جون تو خونه مانتره و سپنتمان(بچه های پسر عموی بابام)....علاوه بر اینکه فامیلیم مانتره توی مهد نادیا جون هم هست....واسه عید دیدنی رفتیم و نهار هم اونجا بودیم..

  

....

روز 4 فروردین به خونه خاله هام رفتیم و شب هم به خونه خاله بزرگم رسیدیم و همه ی خاله ها و پسر خاله و دختر خاله هام با همسر و بچه هاشون اومدن اونجا و حسابی شلوغ شد و آلبوم های عکس خیلی قدیمی مامان و خاله هامونو دیدیم...و توی جمعمون عروس و دوماد هم داشتیم که فرداش نامزدیشون بود.. ..پسر خالم و نامزدش

 

5 فروردین ٩٢............نامزدی تهمینه و کیخسرو...خوشبخت باشین عزیزای من.

تو نامزدی فهمیدیم که زن پسر خاله دیگم بارداره. ..هووووراااااا...نی نی تو راهه

عکسهای روز 6 فروردین رو توی یه پست جدا میزارم...آخه روز خیلی بزرگیه

اینم عکس دو تا پسر ناز مَزدا و اَشا(پسر عمو های مانتره و سپنتمان)(بچه های اون یکی پسر عموی بابام)

     

مزدا یک شیطونیه که دومی نداره ینی دست نادیا رو از پشت بسته ....:))))

   

    

اینم از پریدخت نی نی عمو رستم(پسر دایی بابا)

اینم از نادیا و  هفت سین کنار مترو تو راه خونمون    ....

  

  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان اهورا
10 فروردین 92 19:29
وای چقدر عکس نی نیای خوشگل گذاشتی نیلوفر . همشون نازن ماشاله. خدا حفظشون کنه. عروسی پسر خاله هم مبارک باشه انشاله خوشبخت باشن.


آره عزيزم كلي ني ني ديديم
مررررسي عزيزم
مامان کوروش
11 فروردین 92 0:31
نیلوفر جونم ببخش که دیر اومدم عید و دید و باز دید و مهمونی کمت وقت کردم بیام نت ولی همه رو خوندم وکامنت گذاشتم عزیزم


خيلي خيلي خوشحالم كردي عزيزم....مرسي
مامان کوروش
11 فروردین 92 0:32
همیشه به شادی و مهمونی و عروسی امیدوارم که خوشبخت بشن چه هفت سین خوشگلی نادیا جونم


مرسي گلم....چشات خوشكل ميبينه
مامان کوروش
11 فروردین 92 0:33
پس بابای دوباره رفتن خدا به همراهشون انشالله صحیح و سالم بر میگرده پیشتون
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای نیلوفر دوباره اسباب کشی ولی خوبه نزدیک مامانت میشی واین عالیه


بله بازم رفته سفر....آره خودمم وقتي به جمع كردن اسباب فكر ميكنم وحشت ميكنم ولي به بعدش فكر ميكنم آروم ميشم
تارا
7 بهمن 92 19:46
چه اسامی اصیلی دارین.به به...ایرانی اصیل وواقعی به شماوخانواده تون میگن
خاله مینا
20 بهمن 92 13:05
ب داشتن همچین هم وطنای بااصالتی افتخارمی کنم. ازجای من روی گل دخترای خوشگلتو ببوس نیلوجان موفق باشین
...مامان نیلوفر...
پاسخ
لطف داری عزیزم