فرشته زمستونی ما نادیافرشته زمستونی ما نادیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

❤نادیا و نلیا تمام هستی ما❤

دندانپزشکی...

1391/8/11 13:03
534 بازدید
اشتراک گذاری

روز 4 شنبه ١٠ آبان...مامان و بابا نادیا رو به دندونپزشکی بردن تا دکتر دندوناشو چک کنه...و وقتی نوبت نادیا شد خانوم پرستار اومد و نادیا رو برد پیش دکتر و نادیا جون هم خیلی راحت باهاش رفت و در رو هم بستن بعد از چند دقیقه من رو صدا کردن وقی رفتم داخل خانوم دکتر گفت که یکی از دندونای نادیا پوسدگی سطحی داره girl_impossible.gifکه بهتره پر بشه بنابراین دندون 5 بالا سمت چپ نادیا رو پر کرد...و جالب اینکه نادیا اصلا تکون نخورد و خیلی خانوم نشسته بود رو یونیت و به حرف خانوم دکتر گوش میداد...

  ziba   ziba   ziba   ziba   ziba   ziba   ziba   ziba   ziba   ziba   ziba   ziba   ziba   ziba 

وقتی کار نادیا تموم شد کمی نشستیم تا نوبت بابایی بشه اونم رفت پیش آقای دکتر اختری و دندوناشو درست کرد که حدود 2 ساعت و خورده ای هم طول کشید .نادیا تو این مدت کلی ورجه وورجه کرد ziba    و آقای دکتر که از طریق دوربین داخل اتاق کارش سالن انتظار رو میدید به ببایی گفته بود:زود کارت رو تموم کنم وگرنه الان مطب خراب میشه...خندهو آخر هم نادیا اونجا خوابش برد و تا وقتی کار بابا تموم شد خواب بود.

ziba  ziba  ziba  ziba  ziba  ziba  ziba  ziba  ziba  ziba  ziba  ziba 

بابا قبلا برای کارهای برقی مطب دکتر رفته بود و ایرادی که دکتر چند سال با سیم کشی مطبش داشت و باعث سوختن دستگاهاش میشد رو درست کرده بود و دیروز هم کار دندونش که تموم شد یه نگاهی به کنتور و دسگاهها انداخت و برای درست کردن ایرادشون یه وقتی برای بعد گذاشت..

    ziba    ziba    ziba    ziba    ziba    ziba    ziba    ziba    ziba    ziba    ziba    ziba    ziba

مطب مال آقای دکتر فرشید اختری هست و یه خانوم دکتر دیگه هم تو کلینیکش کار میکنه...دکتر از طرف پدری فامیل من میشه و به تازگیا دختر خاله دکتر هم با پسر خاله من نامزد شدن...

spongebob and patrick animationو این هم از ماجرای اولین دندون پر کردن نادیا خانوم....

شکلکهای جالب و متنوع آروین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان کوروش
11 آبان 91 14:39
افرین به این نادیا دختر شجاع ما کوروش که اجداد ما رو اورد جلوی چشممون با این دندون پر کردنش

جدیآخییی!
نه نادیا صداش در نیومد ساکت رفت و ساکتم اومد دکتر تعجب کرده بود
زهرا _ مامان مریم گلی
11 آبان 91 21:51
عزیزممممیعنی فقط خدا میدونه من چقققققققققدر دلم برای این 2 تا فرشته تنگ شده بود...ببخشید مدتی بود که اصلا وقت نداشتم و متوجه هم نمیشدم کی اپ کردین؟الان دیگه گوگل ریدر دارم و راحت میفهمم کیه اپیدن...ببوسشون
سلام عزیزم.دل منم واسه شما تنگیده بود....خوشحالم که دیگه متوجه میشی کی آپیم...



مامان آرینا موفرفری
13 آبان 91 21:24
آفرین به نادیا جون که اینقدر خانومه.

مامانی نمی دونی من وقتی کوچولو بودم چه ها کشیدم برای کشیدن دندونام بخاطر اینکه ارتودنسی نشه، ولی صدام در نمی یومد.



مامان امیرعلی
14 آبان 91 20:38
آفرین به نادیاجونمماشالله دیگه برای خودش خانمی شده


مرسی خاله جونش
مامان سویل
15 آبان 91 8:31
نانازم واسه خودش خانوم شده.باریکلا به نادیا جونم


مامان 2بهونه قشنگ زندگی
15 آبان 91 12:32
آخی چه خواب خوشی آفرین به نادیای شجاع ایمان من کاری کرد که دکتره وقتی ایمان رو می بینه در میره


:d
ژاله
16 آبان 91 12:43
سلام وبلاگتون خیلی زیبا ست وهمین طور عکس هایش