دندانپزشکی...
روز 4 شنبه ١٠ آبان...مامان و بابا نادیا رو به دندونپزشکی بردن تا دکتر دندوناشو چک کنه...و وقتی نوبت نادیا شد خانوم پرستار اومد و نادیا رو برد پیش دکتر و نادیا جون هم خیلی راحت باهاش رفت و در رو هم بستن بعد از چند دقیقه من رو صدا کردن وقی رفتم داخل خانوم دکتر گفت که یکی از دندونای نادیا پوسدگی سطحی داره که بهتره پر بشه بنابراین دندون 5 بالا سمت چپ نادیا رو پر کرد...و جالب اینکه نادیا اصلا تکون نخورد و خیلی خانوم نشسته بود رو یونیت و به حرف خانوم دکتر گوش میداد...
وقتی کار نادیا تموم شد کمی نشستیم تا نوبت بابایی بشه اونم رفت پیش آقای دکتر اختری و دندوناشو درست کرد که حدود 2 ساعت و خورده ای هم طول کشید .نادیا تو این مدت کلی ورجه وورجه کرد و آقای دکتر که از طریق دوربین داخل اتاق کارش سالن انتظار رو میدید به ببایی گفته بود:زود کارت رو تموم کنم وگرنه الان مطب خراب میشه...و آخر هم نادیا اونجا خوابش برد و تا وقتی کار بابا تموم شد خواب بود.
بابا قبلا برای کارهای برقی مطب دکتر رفته بود و ایرادی که دکتر چند سال با سیم کشی مطبش داشت و باعث سوختن دستگاهاش میشد رو درست کرده بود و دیروز هم کار دندونش که تموم شد یه نگاهی به کنتور و دسگاهها انداخت و برای درست کردن ایرادشون یه وقتی برای بعد گذاشت..
مطب مال آقای دکتر فرشید اختری هست و یه خانوم دکتر دیگه هم تو کلینیکش کار میکنه...دکتر از طرف پدری فامیل من میشه و به تازگیا دختر خاله دکتر هم با پسر خاله من نامزد شدن...
و این هم از ماجرای اولین دندون پر کردن نادیا خانوم....