جشن تولد نادیا...همراه با عکس...
برای دیدن عکسها و مطالب به ادامه مطلب بروید...
یه تولد کوچولو و خودمونی برای نادیا جون گرفتیم...بابایی زنگ زد و گفت مادربزرگ را هم از خونش برای تولد میاره...
این عکس نادیای 3 ساله و نلیای 2 ماه و 14 روزه
مامانی صبح خونه رو تزیین کرده بود..
من و خاله هم کادو خریده بودیم و کیک رو هم بابایی خرید...وقتی همه اومدن نادیا برامون رقصید البته با بابا جونش چون پای همیشگی برای رقصه...کلی عکس انداختیم و من صورت نادیا رو با رنگ مخصوص کمی نقاشی کردم
و بعد از اون به درخواست نادیا جون صورت بابای نادیا و خودم وخاله و بابا جون رو نقاشی کردم....و نادیا خیلی از این کار خوشش اومده بود...
جالب بود که وسط جشن تولد نادیا هوس کرده بود تا دوباره نی نی بشه چون رفت و توی کریر نلیا خوابید و میگفت:من نی نی ام و ادای گریه کردن در میاورد ...که ما به این کاراش خیلی خندیدیم .
بعد از همه ی اینا ساعت 10 شب شام خوردیم برای شام بابا جون از بیرون پیتزا گرفته بود..
اینم عکس شام و کیک
و بعد از اون نوبت کادو و کیک رسید...موقع بریدن کیک نادیا کلی با فشفشه و بقیه وسایل حال کرد...
برای بابایی یه ماسک گزاشتیم تا کیک رو بیاره...چراغها رو خاموش کردیم و آهنگ تولد گزاشتیم و کیک نادیا با شمعهای روشن از راه رسید...و نادیا شمع های 3 سالگیش رو فوت کرد و وارد 4 سال شد..
نادیا جون با کمک بابایی کیک رو برید و تا چشمش به کادو ها افتاد رفت سراغشون و همه رو بدون معطلی باز کرد و یه کادو هم به نلیا داد...که یه کتاب پارچه ای بود...
و ........لحظه ای که بین کادو هاش رنگ انگشتی رو دید امون نداد...درش رو باز کرد و رنگها رو برداشت و دوید تو اتاقش و شروع به نشون دادن هنراش کرد و رو کمد نقاشی کشید...
و من با تلاش فراوون اونو از این کار منصرف کردم و دستاشو شستم...
اینم عکسهای آخر شب نادیا خانوم ما...
و نلیا که خواب رفته بود...
خلاصه شب تولد هم به پایان رسید و کلی خوش گذشت...
.(در ضمن2 تا پست قبلی هم مربوط به تولد گل دختر ماست با یه عالمه عکسای نادیا جون...ازشون دیدن کنین)