فرشته زمستونی ما نادیافرشته زمستونی ما نادیا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

❤نادیا و نلیا تمام هستی ما❤

جزیره کیش، دی ماه 93

1393/10/29 15:44
2,505 بازدید
اشتراک گذاری

قسمت اول

تصمیم گرفتیم به جزیره کیش سفر کنیم.اونم از راه زمینی و با ماشین خودمونزیبا...این اولین سفر خانوادگی مون بود که فقط خودمون چهارتایی رفتیمچشمک...

 

روز ۶ دی ،صبح زود راه افتادیم...به سمت شیراز رفتیم ،شب به شیراز رسیدیم و تو پذیرشگاه شیراز موندیم....روز ۷ دی ،صبح زود راه افتادیم به سمت بندر چارک...حدود ساعت ۲ ظهر رسیدیم اونجا و دریای خلیج فارس رو دیدیم،واقعا قشنگ و آبی رنگ بود،،، بعد از انجام دادن کارهای کاپوتاژ و لندیگراف، نهار خوردیم و بچه ها کنار دریا بازی کردن تا ساعت حدود ۵عصر که رفتیم سوار ماشین شدیم و با ماشین رفتیم توی کشتی...از کشتی پیاده شدیم و رفتیم داخل اتاقک کارکنان کشتی ، اولین غروب دریای جنوب رو از توی کشتی دیدیم و بعد از اون کشتی راه افتاد...حدودا دو ساعت و نیم توی راه بودیم....هوا تاریک شده بود و چیزی از دریا معلوم نبود برای همین توی اتاق نشستیم تا برسیم...خلاصه بعد از کلی شیطونی کردن بچه ها رسیدیم به جزیره....سوار ماشین شدیم از کشتی بیرون اومدیم...کارهای ورود رو انجام دادیم و بعدش هم به آقایی زنگ زدیم که اومد و خونه نشونمون داد... آپارتمانی شبی ۱۷۰تومن اجاره کردیم...و شب رو اونجا خوابیدیم...

 

صبح که شد ، زود از خواب بیدار شدیم و صبحانه خوردیم و آماده شدیم بریم بیرون و توی جزیره گشت بزنیم...

 

اول به اسکله تفریحی رفتیم...عجب دریای قشنگ و تمیزی داره کیش....بچه ها لب ساحل بازی کردن و ما هم نشستیم توی آلاچیق و چایی و قلیون...بعد از اون رفتیم قایق گرفتیم و به ماهی ها غذا دادیم و اونها هم دور کشتی جمع میشدن و از نونی که براشون ریختیم میخوردن  بعد از قایق سواری ، رفتیم و موتور اجاره کردیم و از مسیر دوچرخه سواری یا همون خط سبز از لب دریا رفتیم و توی خیابون ها هم رفتیم...برای من که تا حالا موتور توی خیابون نبرده بودم خییییلی خاص و جالب بود، بچه ها هم که با باباشون سوار یه موتور دیگه بودن

.بعد از اون برای نهار رفتیم به مجموعه رستورانهای پشت بازار مروارید «ایوان مروارید» اونجا نهار خوردیم و بعدش هم گشت زنان به سمت غروب کیش یا همون کشتی یونانی رفتیم....توی راه در اطراف و توی یکی از میدانها چند تا آهو دیدیم که آزاد بودن که خیلی جالب و زیبا بود...

 

قبل از غروب رسیدیم ، اسب سواری و شتر سواری کردیم..عکاسی که اونجا بود هم ازمون عکس یادگاری گرفت و همون شب برامون آورد جایی که مستقر بودیم...غروب کیش رو هم دیدیم که واقعا قشنگ بود...

 

بعدش راه افتادیم و به هایپر مارکت رفتیم و برای فردای اون روز بلیط پارک دلفین ها رو گرفتیم....همینطور از هایپر مارکت و بازار چینی ها دیدن کردیم و برای شام دوباره رفتیم به یکی دیگه از رستورانهای ایوان مروارید...

 

و بعدش هم رفتیم خونه...بچه ها که خوابشون برد ما هم رفتیم توی کوچه قدم زدیم تا عکسی که با کشتی یونانی انداختیم رو برامون بیارن....بعدش هم لالا

لبخند

 

 

شیراز...ارامگاه کوروش بزرگمحبت

 

بندر چارک...دریای زیبای جنوبمحبت

 

داخل کشتی و منتظر رفتن به سمت جزیزه..زیبا

 

محوطه زیبای کنار اسکله تفریحی

 

 

خلیج نیلگون پارسمحبت

 

قایق سواری...و غذا دادن به ماهی هابغل

 

ساحل و مجسمه های خوشکل و جالبشعینک

 

موتور سواری...عااااالی بودمحبتزیبا

 

غروب کیش...

 

نادیا و نلیا و کشتی یونانی معروففرشته

 

 

شتر سواری...زیبا

 

اسب سواری...کلا دستور صادر میشد که سوار همه چی بشیم دیگه...خندونک

 

غروب زیبای کیش...

 

هایپر...

 

در آخر هم شام و هایپر مارکت و بازار چینی ها....

محبتمحبتمحبت

اینم عکسی که دوازده و نیم شب برامون آوردن که البته مشکل داشت و بعدا بهشون زنگ زدم و عوضش کردم:-)  به همراه چیزایی که از ساحل جمع کردم...چشمک

محبت

پسندها (1)

نظرات (5)

مامانه هستی جون
29 دی 93 22:37
ای جووونم هزار ماشالله بزرگ شدن .... ان شالله همیشه به خوشی ....
...مامان نیلوفر...
پاسخ
مرررسی عزیزم...
مامان نگار
30 دی 93 9:15
ایشالا همیشه به گردش و تفریح عکسهاتون کم بودها نلیا جون ماشاا... چقدر مو در آورده، همین دیروز بود موهاش رو چیده بود و شما کوتاهش کرده بودین
...مامان نیلوفر...
پاسخ
سلام عزیزم..ببخشید دیگه گلچین کردم عکسها رو...اره میبینی بچه ها چ زود بزرگ میشن
مامانی شهرزاد
30 دی 93 10:53
به به به هميشه به تفريح عزيزم . هوا چطور بود اينطور كه معلومه گرم بوده حسابي . ما توي فصل گرما رفتيم كيش . ولي خيلي اذيت نشديم . عااااشق كيشم. مخصوصا پاساژاش . حال ميده واسه خريد. انشاله كه خوش باشين هميشه فرشته ها رو ببوس
...مامان نیلوفر...
پاسخ
سلام عزیزم. هوا عالی بود ...فقط شب ها یکم باد میومو ولی سرد نبود...ما بار اولمون بود که رفتیم کیش...منم عاشقش شدم
عشق مشکی یواش
30 دی 93 15:58
سلام خوبید عکسهاتون خیلی خوشکل بود فکر کنم خیلی خوش گذشته امیدوارم همیشه به شادی باشه آخه من دوستون دارم جواب ندین فکر میکنم که نظرم براتون مهم نیست دوستدار همیشگی شما خانواده ی خوب زری
...مامان نیلوفر...
پاسخ
مرسی عزیزم.بله خیلی خوش گذشت...لطف داری عزیزم .منم دوسست دارم و ممنونم که بهمون سر میزنی
عشق مشکی یواش
2 بهمن 93 18:29
سلام فقط امدم بهتون سربزنم دلم براتون تنگ شده بود راستش شاید هفته ی دیگه بریم مشهد دوست دار همیشگی شما زری
...مامان نیلوفر...
پاسخ
ممنون که همیشه بهمون سر میزنی، سفرت بی خطر