فرشته زمستونی ما نادیافرشته زمستونی ما نادیا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

❤نادیا و نلیا تمام هستی ما❤

بازم اتفاق...

1392/10/18 10:15
414 بازدید
اشتراک گذاری

 دیروز ساعت یک ربع به 7 صبح یکدفعه دیدم نادیا با عجله اومد تو اتاق ما و گفت:مامان مامان بیا بیا...گفتم چرا چی شده...گفت زود باش بیا تو اتاقمو ببین... چشممو باز کردم دیدم خونه رو دود برداشته از تخت پریدم پایین و دویدم تو اتاق بچه ها , پر از دود بود چشمام داشت میسوخت و سرفه ام گرفت...نلیا رو دیدم که از تخت اومد پایین و چشماشو میمالید بغلش کردم بردمش تو تخت خودمون نادیا هم اونجا پیشش موند...بابایی دوید و پنجره ها رو باز کرد دود که کمتر شد دیدیم  بعـــله مثل اینکه نادیا توی خواب تشک کوچولوی روی تخت رو هل داده و افتاده بود جلوی بخاری برقی و اونم داغ شده و آتیش گرفته بود...تشک هنوز داشت میسوخت بردم انداختم تو حیاط  و اب ریختم روش...خلاصه کم کم دود از خونه رفت بیرون ولی اتاق بچه ها هنوزم بوی دود میده...

خیلی شانس آوردیم که در اتاق لاش باز بود و دود تو اتاق بچه ها نمونده بود و اومده بود تو اتاقای دیگه...

هر کی شنید گفت خدا رحم کرده....وای خدای بزرگ شکرت که اتفاقی نیافتاد...

و چیز دیگه که خواستم بگم اینه که پای چشم نلیا جون خوب شده و دیگه کبودیا رفته...

خدا خیلی دوستمون داره این چند وقت این دو تا اتفاق واسه بچه ها افتاد و بخیر گذشت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

متین مامی ایلیا
18 دی 92 15:27
وای نیلوفر وقتی که خوندم از ترس سکته کردم وای خدا خوبه نادیا بیدار شد و اومد بیدارتون کرد و خوبه اتیش به فرش و جاهای دیگه نرسید و در اتاق باز بود نمیدونم شما اعتقاد دارید یا نه ولی یه چیزی به عنوان رد بلا حتما بده، حالا پول یا هر چیزی... مواظب خودتون باش دوست جونی
...مامان نیلوفر...
پاسخ
آره متین جون نادیا بیدارمون کرده بود...چشم عزیزم پول دادم
سعیده، مامان هومان
19 دی 92 0:39
وااااااااااااای ...خدای بزرگم ممنون ممنون که مراقب دخترای گل نیلوفر جون بودی ...خدایا !!!! خدا رو هزار بار شکر ....قربون چشمای نلیا برم که حالا کبودی زیرش بهتر شده
...مامان نیلوفر...
پاسخ
فدای تو دوست مهربون
mamane lena
19 دی 92 15:32
elahiiiiii... akhe nilufar jun chera tu otage bache ha bokhari bargi gozashtin?kheyli khatarnake... ye kam bishtar morageb bash. khodaro shokr ke be kheyr gozashte.
...مامان نیلوفر...
پاسخ
میدونم عزیزم ولی لوله های بخاری رو از طبقه بالا گرفتن و کور کردن...کار دیگه نمیشد کرد
جیران بخشنده
19 دی 92 19:13
وای آخه چرا این همه اتفاق بد بازم خدا رحم کرد خداروشکر بخیر گذشت
...مامان نیلوفر...
پاسخ
نمیدونم والا...
فدایی طاها
20 دی 92 2:50
سلام خوبی دلم واست تنگ شده کجایی
سمیرا
20 دی 92 18:21
خداروشکر که بخیر گذشته. بلا بدور باشه نیلوفر جون. خیلی مواظب بچه ها باش . مخصوصا این چند وقت که پشت سرهم اتفاقای بد افتاده
سارا مامان اهورا
21 دی 92 9:10
خیلی خوشحال شدم.خدا رو شکر بخیر گذشت
EGJaXg4mc7cOc724aGhh1GTTbOItNcN3Fa3dMvySMECHjroNHF8nqsp15TrCN0dE872Tfhxaz21CQ6r9tbmlZQ..
21 دی 92 10:17
واي خدا جونم . خدارو شكر كه بخير گذشته نيلو. صدقه بده حتما عزيزم. خدايي نكرده بلايي سر فرشته هامون نياد. ببوسشون و مراقب خودتون باش عزيزم
...مامان نیلوفر...
پاسخ
اره شهرزاد جون خیلی بخیر گذشت
مامان اهورا(شهرزاد)
25 دی 92 14:32
نيلو چرا اسم من اينجوري شده ؟؟؟؟؟ي طومار اسم انگليسي بجاي اسم من نوشته شده
...مامان نیلوفر...
پاسخ
اره شهرزاد جون منم نمیدونم البته من نفهمیدم نظر توئه چون اسمت اینجوری شده بود
بهاره مامان ونداد
25 دی 92 15:59
خدا واقعا رحم کرده بهتون نیلوفر جان حتما صدقه کنار بزار خیلی شانس اوردید که نادیا از خواب بیدار شده وای حتی تصورش هم دلم رو میلرزونه چون ما پارسال خونمون اتیش گرفته میدونم خیلی لحظات سخت وترسناکیه واقعا شانس اوردی
...مامان نیلوفر...
پاسخ
وای چه بدآره خیلی شانس آوردیم
مامان تارا
1 بهمن 92 8:23
وای چه اتفاق بدی خدا خیلی بهتون کمک کرد ایشالا که همیشه همه بلاها رو از شما دور کنه
...مامان نیلوفر...
پاسخ
خیلی ممنون.آمین
مامان فاطمه
12 بهمن 92 14:02
خدا را شکر که بخیر گذشته. نمی دونم به دادن صدقه اعتقاد دارید یا نه ولی هر روز برای سلامتی بچه ها و خودتون صدقه کنار بذارید بد نیست.
مامان محمد و ساقی
24 بهمن 92 22:13
ای واااااااااااااااااااااااای خدا رو شکر بخیر گذشت... عزیزم خدا پشتیبان بچه ها گلت باشه...بازم خوب شد نادیا زود متوجه شد